با پيروزي انقلاب اسلامي، صدام در مناطق مرزي ايران به ويژه در خوزستان دست به اقدامات خرابكارانه زد. اقداماتي مثل انفجار خطوط نفت آبادان به ماهشهر و اهواز، انفجار قطار خرمشهر- اهواز، انفجار بازار آبادان، غائله خرمشهر و مطرح كردن بحث قوميت عرب و عجم در خوزستان با هماهنگي كامل حكومت بعث عراق صورت ميگرفت. هنگامي كه ترفندهاي دشمن براي شروع يك جنگ داخلي تمام عيار در ايران با مديريت هوشمندانه امام خميني(ره) خنثي شد، صدام با ادعاي اضافه كردن خوزستان به خاكش جنگي تمام عيار را عليه ايران آغاز كرد. دشمنان به خوبي از نقش خوزستان در جغرافياي ايران آگاه بودند و ميدانستند اين استان به عنوان شاهرگ حياتي اقتصاد ايران شناخته ميشود و احتمال ميدادند با سقوطش حكومت مركزي ايران هم ساقط شود.
با شروع جنگ و سقوط خرمشهر، ارتش بعث قصد اشغال جزيره آبادان را هم داشت تا از طريق شرق كارون و شمال بهمنشير وارد آبادان شود. اهميت استراتژيكي آبادان براي عراق، جداي از توجيهات ژئوپلتيكي و ژئواكونوميكي، زمينهاي از دلايل ايدئولوژيكي و قوميتي نيز داشت به طوري كه پيش از آغاز جنگ، عراقيها آبادان را عبادان ناميده بودند. دشمن اگر اين شهر را به تصرف خود در ميآورد رؤياي تصرف خوزستان برايشان نزديكتر ميشد و بيشتر رنگ حقيقت ميگرفت.
حماسه كوي ذوالفقاريه
عبدالحسن بنادري از رزمندگان با سابقه دوران دفاع مقدس كه زاده آبادان است آن روزها در بطن حادثه حضور داشته است. او درباره مقاومت مردم و نيروهاي نظامي هنگام حمله عراق به آبادان ميگويد: «عراق در 19 مهر سال 59 پيش از تصرف خرمشهر از رودخانه كارون عبور كرد و بعد از گذشتن از جاده آبادان- اهواز و آبادان- ماهشهر از سمت روستاي سادات از رودخانه بهمنشير گذشت. جاده خسروآباد تنها جاده مواصلاتي ما بود. ارتش بعث وقتي به سمت جاده خسروآباد رسيد، ناگهان دفاع مردم خودش را نشان داد. مردم از نقاط مختلف شهر با چوب، نارنجك دستي، برنو و. . . عليه دشمن به پا خاستند. عراقيها تصور نميكردند كه مردم آبادان اينگونه مقابلشان بايستند. خاطرم هست 20 نفر از شهرباني همدان براي كمك به شهرباني آبادان آمدند كه با حمايت نيرو هوايي ارتش احتمال اشغال شهر را به صفر رساندند. هواپيماهاي ارتش پل شناور ارتش عراق را زدند كه باعث آسيب به عقبه عراق شد. مجاهدت مردم باعث شد از صبح ورود نيروهاي بعثي تا غروب آن روز، گردان تكاور دشمن شكست بخورد و 29 نفر اسير بدهد. اين حادثه نقطه عطفي در تاريخ دفاع مقدس است كه متأسفانه مغفول مانده.
حماسه ذوالفقاريه كاري بزرگ بود كه خيلي به آن نپرداختهايم. وقتي نام آبادان را ميشنويم شكست حصر آبادان به يادمان ميآيد در حالي كه بالغ بر 75 درصد عمليات شكست حصرآبادان مرهون اين دفاع جانانه است. اگر جاده خسروآباد تسخير ميشد قطعاً آبادان سقوط ميكرد. با سقوط آبادان رودخانه بهمنشير به جاي اروند حائل مرزي ميشد و بازپسگيري آن براي جمهوري اسلامي كار بسيار مشكلي ميشد.»
محاصره 330 درجهاي
با ناكامي عراق در تصرف آبادان، شهر در محاصره ۳۳۰ درجهاي قرار ميگيرد. پس از انجام چند عمليات ايذايي توسط نيروهاي ايراني در آبان 59، اطلاعات شهر توسط شهيد جهانآرا، مهندس جوادي و نماينده آبادان به استحضار حضرت امام ميرسد. امام پس از شنيدن وضعيت شهر ميفرمايند: «من منتظرم كه اين حصر آبادان از بين برود و هشدار ميدهم به پاسداران، قواي انتظامي و فرماندهان قواي انتظامي كه بايد اين حصر شكسته بشود. مسامحه نشود در آن، حتماً بايد شكسته بشود.» ايشان مدتي بعد از حادثه هفتم تير خطاب به شوراي عالي دفاع فرمودند:«چرا حمله نميكنيد، بنيصدر هم هميشه امروز و فردا ميكرد و ميگفت يك ماه ديگر طرحي داريم... اگر نميخواهيد بجنگيد بگوييد تا ما تكليف خودمان را بدانيم.»
با فرار بنيصدر از كشور در سال 60 وضعيت خوبي در جبههها به وجود آمد. اتحاد ارتش و سپاه بيشتر از گذشته شد و اين دوستي سبب شد دامنهاي درست شود كه حصر آبادان را بشكند. براي نخستين بار از شروع جنگ نيروهاي عملكننده در حدي گسترده با هم تركيب شده بودند و آماده انجام عمليات گسترده و بزرگ ثامنالائمه(ع) در كنار هم ميشدند. تركيب نيروهاي عملكننده در اين عمليات شامل ارتش، سپاه، بسيج و نيروهاي ژاندارمري بود.
با نزديك شدن به زمان عمليات، دشمن به چند دليل به خطوط مقابل خود حساس شد. شهيد حسن باقري يكي از دلايل را اينگونه بيان ميكند: «يكي از عناصر شناسايي كه با خود مداركي از منطقه عملياتي به ويژه دارخوين به همراه داشت، به اسارت نيروهاي دشمن درآمد و از آن پس ما شاهد تقويت خطوط پدافندي دشمن بوديم به طوري كه خطوط خود را به سه رده تأميني تقسيم كرد... همچنين سه روز قبل از عمليات، دشمن در ادامه فعاليتهاي خود دو خاكريز تأميني ديگر احداث و يك گروهان تانك از تيپ 8 را پشت آنها مستقر نمود.»
سردار رحيم صفوي نيز چنين ميگويد: «متأسفانه به خاطر وجود عوامل نفوذي و ضعف خودي در حفاظت گفتار و همچنين به دليل افزايش فعاليت رزمندگان تا حدود زيادي قصد انجام عمليات در اين محور براي دشمن محرز گشته بود لذا بيش از پيش به تقويت، تحكيم و تثبيت مواضع خود اقدام نمود.»
آغاز عمليات ثامن الائمه(ع)
سرانجام در ساعت يك بامداد 5/7/1360، عمليات شكستن محاصره آبادان با رمز «نصرمنالله و فتح قريب» آغاز شد و نيروهاي عملكننده از چهار محور دارخوين، فياضيه، ماهشهر و ذوالفقاريه به دشمن هجوم بردند.«محمد درخور» كه اولين حضورش در جنگ را در سن 15 سالگي در عمليات ثامنالائمه تجربه كرده، درباره عملكرد نيروها در اين عمليات ميگويد: «عمليات از سه جبهه طراحي شد. يكي از فياضيه آبادان، ديگري نهر شادگان و يكي هم از شمال كه تاكتيكمان آتش زدن كارون بود. البته اين طرح بنا به دلايلي اجرا نشد. ما در گرداني كه شهيد خرازي حضور داشت، بوديم و روز آخر در سوله بزرگ انرژي اتمي، شهيد باقري برايمان توضيح ميداد كه ميخواهيم چه كار كنيم. شهيد باقري تحت فشار بچهها كه براي انجام عمليات عجله داشتند مجبور شد بگويد شب پنجم مهر عمليات ميكنيم و قول گرفت كه خبر از آنجا بيرون نرود. عراقيها در سنگرهايشان مغرور مستقر بودند و باور نميكردند عملياتي، استحكامات آنها را دور بزند. محور عملياتي ما نهر شادگان بود. نزديكيهاي غروب با لندكروز در محورها مستقر شديم. باز هم دشمن نتوانست تشخيص دهد اين ستونكشي براي امشب است. در نهر فصلي شادگان كه آن زمان خشك بود مستقر شديم و بر اساس دستوري كه آمد حدود ساعت 10 شب به سمت خاكريز اول عراقيها حركت كرديم.
گردان ما به فرماندهي شهيد خرازي، خطشكن بود. چون اولين بار به جبهه آمده بوديم خيلي چيزها را نميدانستيم و در حال كسب تجربه بوديم. يكي از بچههاي اصفهان قبل از عمليات برايمان صحبت كرد و گفت شايد خيليهايتان اولين بار باشد به جنگ ميآييد، ميخواهم خيالتان را راحت كنم و در چهار واژه ميگويم جنگ چيست: جنگ يعني خون، گلوله، كشتن و كشته شدن. در ذهن ما جنگ با همين چهار واژه نقش بست. عمليات شروع شد به خاكريز اول عراقيها رسيديم. آنجا بچههاي تخريبچي معبر باز كردند و فهميديم معبر چيست. ارتش آتش تهيه ريخت و فهميديم آتش تهيه چيست. بعد هم اللهاكبر را گفتند و به سمت خاكريز دشمن حركت كرديم. عراقيها خيلي مقاومت كردند و تعدادي از بچهها شهيد شدند. به هر صورت آنجا را گرفتيم و پشت خاكريزشان رفتيم. آنقدر آنها آنجا راحت بودند و خيالشان جمع بود كه بيرون خوابيده بودند و در سنگر نبودند. از وضعيتشان مشخص بود باور نميكردند خاكريزشان شكسته شود. بعد هم شكسته شد و ما هم به سمت جاده اهواز- آبادان رفتيم و همان شب به جاده رسيديم. تا صبح در جاده بوديم. بچههاي فياضيه هم تا مارد آمدند و روز بعد خودمان را به ساحل شرقي كارون رسانديم و مستقر شديم. عراقيها پلها را منهدم كردند تا جلوتر نرويم. رفتند آن سمت و كار تمام شد. هفت مهر ما پشت ساحل شرقي كارون مستقر بوديم و براي هميشه عراقيها از شرق كارون به غرب كارون رفتند.»
با اجراي عمليات ثامنالائمه(ع) منطقه شرق كارون از وجود ارتش عراق
پاكسازي شد و آبادان پس از 349 روز از محاصره خارج گرديد. كرد زمن يكي از
كارشناسان عاليرتبه نظامي امريكا پس از فتح اين عمليات ميگويد: هنوز
معلوم نشده است كه ايرانيان چگونه به اين پيروزي دست يافتند! موضوعي كه
دشمنان هيچگاه درك نكردند تأثير كلام امام در عمق جان و روح رزمندگان بود.
رزمندگان حاضر در اين عمليات فرمايش حضرت امام را يك فرمان الهي قلمداد
ميكردند كه انگيزهشان براي انجام هر كاري را چند برابر ميكرد. درك اين
موضوع كليد پي بردن به موفقيت رزمندگان در ثامنالائمه(ع) بود.
*روزنامه جوان